خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

آدمای سطل آشغالی

یه آدمایی میان تو زندگی من که انگار وظیفشون توی یه شرایط زمانی و مکانی خاص اینه که بیان و به من یه  حرفایی بزنن  که توی اون شرایط من رو نو میکنه به فکر و ذهنم شکل میده و خلاصه من رو از هپروتی که توشم بیرون میاره

وظیفه ی اون آدما تو زندگی من فقط زدن همون حرفا تو همون زمان  و مکان خاصه بعدش دیگه هیچ فایده ای نه من برای اونا دارم و نه اونا برای من

برای من سخته که بعدش به وظیفم در قبال اونا فکر کنم

وظیفه ی من اینه که بعد از اینکه کارشون تموم شد اونارو بندازم دور

بندازمشون دور و دیگه هیچ وقت اسمشون رو نیارم

بندازمشون دور و برای همیشه فراموششون کنم....

.

.

.

.

.



نظرات 5 + ارسال نظر
سهراب یکشنبه 25 تیر 1391 ساعت 12:55 ق.ظ http://igw.blogsky.com

من هم از همین آدما بودم ؟؟؟

پیشاپیش تنکیو ....

فک کنم :دی

علی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 07:47 ب.ظ http://saba1359.blogsky.com/

سلام عاطفه خانوم
از آشنایی با وبلاگتون خیلی خوشخالم
دقیقا با شما موافقم در این موردم پستی تویه وبلاگم گذاشتم بنام قضاوت که خوشحال میشم بخونیدش
شاد باشید و سلامت

سورنا سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 10:42 ق.ظ http://bachehayedirooz.net


حالا نمیشه نندازیشون دور شاید یه روزی به درد خوردن شاید یبرا کاره بهتری به درد خوردم مثه روزنامه ها هستن که کاربردای مختلفی دارن

فحش دادی الان :دی

سهراب پنج‌شنبه 5 مرداد 1391 ساعت 02:45 ق.ظ http://igw.blogsky.com

تو کدوم آیدیمو داری ... احتمالا عوض کردم ...

Sohrab.sight

سورنا دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 08:25 ب.ظ http://bachehayedirooz.net

عاااااااااااااااااااااااااااااطفه بعد یه سفر که رفتی انگار مطلب نوشتن یادت رفته هااااااااااااااا

شما میخوای حروف اسم منو نکش انقد :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد