خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

عشق!

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانندمن چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولیعشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیستماه و خورشید همین آینه می‌گردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خداما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریمآه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسدکه در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغعشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کارور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو بادعقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شددیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگانبعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد