-
غمگینی...!!:d
جمعه 16 مهر 1389 01:23
من نمیدونم چرا ماباید در باره ی غم هامون با همدیگه حرف بزنیم که حالا سر این بحث کنیم که غم هارو تو دلمون ریختن کار درستیه یا یه اشتباهه بزرگه؟؟!! پ.ن:واسه اولین بار تو زندگیم،یکی داره بهم توجه میکنه!
-
به آسانی...
چهارشنبه 14 مهر 1389 16:37
چه آسان تنهایم گذاشت... چه آسان دل کندم از او... زمان در میان همین پوچی ها میگذرد و گم میشود...
-
بیهوده آپ کردن...3
سهشنبه 13 مهر 1389 22:33
امروز دلا گفت وبلاگت خیلی حال به هم زن شده -چرا آخـــــــــه؟؟ :d -خیلی ...یزه شده!! آخــــــی !! انقدر ذوق کردم!!خیلی حال میکنم اصطلاحاتم رو زبون بیفته مخصوصا این یکی که خیلی خاصه!! دفعه پیشم این اصطلاح «ما قبل امتحان ریدینگ میکنیم،سر امتحانم ریدینگ میکنیم» رواج یافت!! ملت !! اگه از این اصطلاحات(!!)استفاده میکنید نام...
-
بیهوده آپ کردن...
سهشنبه 13 مهر 1389 00:07
تاحالا دقت کردی؟ کارت شارژای 5 تومنی نه شارژ توشون 5 تومنه و نه آدم با قیمت 5تومن میخرتشون پس فلسفش چیه که اسمشونو گذاشتن کارت شارژ 5تومنی؟؟!!! نه جدی!!تاحالا دقت کردی؟ پ.ن:من خودم هم تاحالا به این نکته دقت نکرده بودم.کسی یاد آوری کرد
-
یک یادداشت شبانه
دوشنبه 12 مهر 1389 01:36
من نه از شکستن میترسم نه از این جاده ی تیره نمیترسم منو بشکونی قبلا این کار رو کردی نمیترسم منو تنها بذاری این کارو هم قبلا کردی کلا خیلی کارارو قبلا باهام کردی که باعث شدن الان دیگه در مقابلشون ضد ضربه باشم یه بار خیلی وقت پیش به یکی گفتم "یادته منو تو قبلا چقدر باهم رفیق بودیم و ...؟!" "الان حتی حال...
-
no problem
یکشنبه 11 مهر 1389 22:54
مهم نیست تو چقدر بد باشی مهم نیست منو ترک کنی،تنهام بذاری،سال به سال ازم سراغ نگیری،مسخرم کنی،بهم خیانت کنی و ... یا هر "..." دیگه ای میخوای بخوری مهم اینه که هروقت تهای تنهام،هروقت داغونم هروقت نه من تحمل کسیو دارم و نه هیچ کس تحمل منو داره تو مثل یه بارون-مثل یه نعمت-میباری و همه ی بدی هارو با خودت میشوری...
-
hmmm...
یکشنبه 11 مهر 1389 01:44
I dont know why God write your name in my life... پ.ن: یه سوال: کی عاشق یه سوسک سیاه عینکی میشه؟؟!!! جواب: اونی که این سوسک سیاه عینکی رو میپرسته :d
-
جاده دیگه نمیتونه...
شنبه 10 مهر 1389 23:52
من آپ نمیکنم سرخوش تر از این حرفام دارم همه ی پلای پشت سرمو خراب میکنم جاده ی جلوی روم خیلی قشنگه اون قدر قشنگ که دیگه به پلای پشت سرم نیاز نداشته باشم اما میدونی جاده ها فقط اولشون قشنگه...
-
باقیمونده
جمعه 9 مهر 1389 17:24
میدونی من و تو فقط هم دیگه رو داریم من غیر از تو هیچ کس رو ندارم و این رو حس میکنم که تو هم فقط منو داری مهم نیست بری یا بمونی من و تو غیر از همدیگه هیچ کس رو نداریم نمیخوام بهت بگم دوست دارم من و تو هیچ وقت باهم از این حرفای ... نمیزدیم ازت میخوام حسش کنی که من و تو فقط هم دیگه رو داریم.... وقتی از همه ی دوستام میبرم...
-
اتمام حجت
جمعه 9 مهر 1389 13:31
بعضی از آدما اونقدر عمرشون رو باهم میگذرونن که بدون هم زندگی کردن واقعا یادشون میره بعضی از آدما اونقدر برای هم جذابن که در مقابل هم مثل دوتا قطعه ی مغناطیسی قوی میمونن و نمیشه از هم جداشون کرد.. بعضی از آدما اونقدر شبیه هم هستن که وقتی همو میبینن انگار دارن به خودشون تو آینه نگاه میکنن،دل به تصویر خودشون میبندن و...
-
walking is too boring,when you learn how to fly...
چهارشنبه 7 مهر 1389 17:51
دیشب با یکی از بچا داشتم حرف میزدم بش گفتم تو خیلی عاقلی جواب داد شایدم نفهم ترم :دی تاحالا بش فکر نکرده بودم عاقل بودن میتونه مترادف نفهم بودن باشه نمیدونم" این موقع سال" پارسالش بهتر بوده یا امسالش؟ پاییز همیشه فصل عجیبی بوده امسال آدم تر شدم ، عاقل تر شدم دارم فردامو میسازم اما پارسال احمق تر بودم...شاید...
-
tired!
سهشنبه 6 مهر 1389 21:45
walking is too boring,when you learn how to fly... download
-
بیهوده آپ کردن...
سهشنبه 6 مهر 1389 06:51
کوچه ها رو خط بزن پشت سرت تا کسی راهت رو پیدا نکنه...!! باید دقیقا همین کار رو کرد!!
-
راه!
یکشنبه 4 مهر 1389 21:52
همیشه دعا میکنی که خدایا منو به راه راست هدایت کن... تو دنبال راه راستی و من دنبال کوتاه ترین راه فرق هست بین راه راست و راه کوتاه...
-
نوستالژی 3
یکشنبه 4 مهر 1389 21:23
بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم ته نوستالژی....!!
-
نوستالژی 2
یکشنبه 4 مهر 1389 16:56
آخـــــــــــــی انقدر باش حال میکنم! صبح ها اولین چیزی که وقتی از خواب پا میشم به ذهنم میرسه تویی شبام وقتی دارم از خستگی ولوو میشم به تنها چیزی که فکر میکنم بازم تویی! اما تو حتی در مخله ات هم نمیگنجه یکی بهت فکر کنه! . . . یه مشکل وحشتناک پیدا کردم!شبا تا 2-3 بیدار میونم تا به حساب خودم سگ کاری کنم و زندگیم نتیجه...
-
نوستالژی
یکشنبه 4 مهر 1389 01:07
به غیر از همه ی اون قسمتایی که با تو بودم دلم میخواد تموم زندگیمو دیلیت کنم دور و برم پر شده از دختر پسرای هرزه میون این همه کثافت جای خالیت خیلی احساس میشه !!!
-
د.ر.و.غ
جمعه 2 مهر 1389 19:17
دستمو میگیره تو دستاش و می بوسه تو چشام زل میزنه و میگه: "به خدا من غیر از تو هیشکی رو ندارم..." میدونم دروغ میگه وقتی تو چشاش زل میزنم رد نگاه یه عالم دختر دیگه رو میبینم برای اونا هم دروغ گفته منم تو چشماش زل میزنم وبرای اینکه بی حساب شیم دروغ میگم : "اما من به غیر از تو خیلی ها رو دارم..."
-
عطر لیمو
جمعه 2 مهر 1389 15:11
عطر لیمو... پارسال همین موقع بوی لیمو همه ی خونه رو پر کرده بود لیمو ها رو قبل از اینکه برن تو دستگاه آبلیمو گیری و له له و داغون بشم میگیرم تو دستم و پوستشون رو بو میکنم پارسال همون موقع ها که داشت اون اتفاقات می افتاد و اون حرفا گفته میشد و بوی لیمو هم همه ی خونه رو پر کرده بود رفتم 5 سی سی از یه عطری رو گرفتم که به...
-
صمیمی
پنجشنبه 1 مهر 1389 16:02
چقدر خوبه با یکی اونقدر صمیمی باشی که هر دفعه بشینین با هم بحث کنین،دعوا کنین،به هم فحش بدین به هم توهین کنین همو مسخره کنین و از هم متنفر باشین بدون اینکه نگران باشی ممکنه ازش جدا شی،چون میدونی همیشه،هر جا،با همین خیلی خوبه یکیو داشته باشی که حتی وقتی هم که هر دوتاتون میگین از هم متنفرین بدونی که هیچ وقت همو از دست...
-
تابستان به سر رسید و مهر باز آید...
چهارشنبه 31 شهریور 1389 23:24
تابستون خوبی بود فقط همین رو میگم... در واقع دیگه هیچ حرفی ندارم! . . . نکنه استرس مدرسه گرفتتم...!؟! مرده شور نکبتتو ببرن نه نت اومدن روکم میکنم و نه وبلاگ نوشتنم رو فقط یاهو رو میبندم . . . تابستان به سر رسید و مهر باز آید برمیگردم پ.ن: زندگیم پر از اتفاقات جدید شده...این نشونه ی خیلی خوبیه...!! پ.ن2: فقط یه بارون...
-
زمان گذرنده...
چهارشنبه 24 شهریور 1389 13:46
چقدر بده با آدمایی که دوسشون داری اونقدر فرق داشته باشی که فقط ازشون دور شی،دور و دور و دور تر چقدر بده نتونی حرف بزنی آخ پرستو!!! چقدر دلم برات تنگ شده بود هنوز تو شوک،دارم چرت و پرت میگم !! دنیای ن،دنیای ساده ای اصلا آد پیچیده ای نیستم راحت میخندم راحت گریه یکنم راحت ناراحت میشم راحت خوشحال میشم آدم راحتیم... اما...
-
پرستوی ناز من...
سهشنبه 23 شهریور 1389 14:22
دهنم رو باز میکنم که حرف بزنم اما نمیتونم باید یه نامه بنویسم یه نامه ی طولانی باید بیشتر فکر کنم نامه نوشتن بین من و تو یه رسم بود یادته که؟ باید دوباره نامه بنویسم باید بیشتر فکر کنم آره... بهتره نماز بخونم نماز برای اینجور وقتا است باید نماز بخونم... قبلا ها با هم نامه مینوشتیم اون موقع ها که اصلا نمیدونستیم این...
-
؟!
سهشنبه 23 شهریور 1389 13:34
دوباره اون جوری شدم که نمیدونم چی باید بنویسم هی تایپ میکنم و هی با یه بک اسپیس طولانی همش رو پاک میکنم استرس دارم؟ نه...! پس این چیه؟ نفس های تند نگاه نگران دستای یخ زده پس اینا چیه؟
-
روز نوشت
دوشنبه 22 شهریور 1389 07:34
ساعت 7 صبح من بیدار شدم که ورچوکم کتاب خونه و ساعت 5 عصر درست ساعت 5 عصر قلم چی برام وقت مشاوره گذاشته تازه من که زنگ نزدم،خودشون تاحالا دو بار زنگ زدن گفتن بیاین میخوایم براتون مشاوره بذاریم،بیکارن ها....!! الافا... آسمون ابریه به این حالت میگن غبار محلی اصفهان ابر نیست ، فقط گرد و خاکه بازم دوسش دارم وقتی که آسمون...
-
طالع بینی
یکشنبه 21 شهریور 1389 22:51
به چیزی که نمیفهمم چیه لبخند میزنم و با چیزی که نمیدونم چیه حال میکنم قبلا احساس شکیرا بودن میکردم اما الان احساس براد پیت بودن میکنم :)) میدونی این یه چیزیش درست نیست :d من میتونم شکیرا باشم...اما نمیتونم که براد باشم...میتونم؟! تو طالع بینی امروزم نوشته: "در باره یک اتفاق خانوادگی باید با همسر خود مشورت کنی....
-
روزای خاکستری من
جمعه 19 شهریور 1389 14:15
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نمیفهمم دلیل گریه کردنم رو حتی متوجه اش هم درست نمیشم برای دلارام یه دنیای دیگه شروع میشه یه دنیای جدید و برای اون یکی یه دنیای خیلی جدید تر چون براش برگشتنی وجود نداره و دنیای من امروز دقیقا همونیه که دیروز بود همونی که هفته ی پیش بود و همونی که ماه ها پیش بود از...
-
یک نامه ی کوتاه برای یک رفیق...!!
پنجشنبه 18 شهریور 1389 19:34
من برای تو کافی نیستم یا تو برای من؟ یا هردو...؟ اتاقم رو در هنگام غروب دوست دارم اتاقم رو بدون تو دوست دارم اون دخترایی که وقتی تو رفیقم نبودی بام رفیق بودن رو دوست دارم اون پسرایی که به جای تو برای همه ی عمرم-فقط به جای تو-بهم توحه میکنن رو دوست دارم میدونی بلد نیستم شعر بگم نه از اون شعر عاشقانه ها و نه از اون شعرا...
-
no name
پنجشنبه 18 شهریور 1389 00:41
بعضی از آدم ها ارزشش رو دارم که تا ابد در مخفی ترین و ساکت ترین قسمت قلب آدم باقی بمونن و من دارم فکر میکنم شاید بتونم قول یه جای خیلی دنج و محفوظ و امن رو تو قلبم به خاطره های تو بدم . . . . میدونی من هیچ حرفی برای گفتن ندارم جز اینکه بگم : دلارام حرفایی که میزنی بعضی هاشون واقعا ناراحتم میکنه شاید اگه شد برات توضیح...
-
آرمانیزه-قسمت اول
سهشنبه 16 شهریور 1389 17:26
قدش بلنده اما نه خیلی از من 10 سانتی متر بلند تره بسمه دیگه؟؟نه...؟ دلا میگه خیلی لاغره(ریقماسیه)،هر کس دیگه ای هم که دیدتش همینو میگه از دور اینطور به نظر میرسه اما وقتی درست کنارش نشستی و یا بازو هاش رو محکم گرفتی اصلا لاغر به نظر نمیرسه خیلی خوشحالم من تنها دختری بودم که فاصله اش باهاش اونقدر کم بوده که به این نکته...