-
Help
دوشنبه 10 آبان 1389 06:37
منتظر یه اتفاق خوبم.... نجاتم بده
-
عبس
یکشنبه 9 آبان 1389 21:01
تو این کسالت عبس تو این دیار همهمه تو این سرا که بی کسی یه عمره عادت منه.... به یاد دست های تو تکرار روز رو میشکنم به جست و جوی یاد تو با آدما حرف میزنم... کاش همونقدر که خوب آرومم میکنی میتونستی تو گوشم هم بزنی اونوقت دیگه واقعا واقعا یه فرشته میشدی!!
-
no name
یکشنبه 9 آبان 1389 16:20
کاش درس های من هم مثل مشق های رها بود تمام شدنی... فتاده در میان ما جدایی های بسیاری نه یک نامه ، نه پیغامی ، نه امیدی به دیداری فتاده در میان ما هزاران صحرا هزاران کوه سنگین دل ، هزاران دریا خوشا بر آن پرستویی که پر می گیرد به آسانی شبی راه سفر می گیرد . . . . به چشم من ، تو چون خورشیدی همه نوری ، همه امیدی به چشم من...
-
شارژر
یکشنبه 9 آبان 1389 14:00
نمیتونم وقتی که آسمون انقدر ابری و قشنگ و هوا اینهمه خوبه شارژ شارژ نباشم مهم نیست چقدر همه سگ شدن من آسمونو دارم قبلا همه ی انرژیمو برای شارژ بودن از آدما میگرفتم خیلی خوبه که همتون باهم تو فصل به این قشنگی سگ شدید،چون حالا برای شارژ شدن به شارژ بودن آدمای دور و برم نیازی ندارم! پ.ن: عاشق وبلاگ نوشتنم.مهم نیست چقدر...
-
شبانگاه
یکشنبه 9 آبان 1389 00:26
من خوابم میاد خیلی خوابم میاد اما نمیخوام بخوابم برام مثل شکنجه میمونه اما نمیخوام بخوابم میخوام تا صبح باهات باشم بفهم اینو پ.ن:با توجه به حال فعلیم این اساسی ترین و عمیق ترین فکر ای لحظمه،ببخشید که انقدر کوتاهه :دی
-
فصل سرد
جمعه 7 آبان 1389 22:00
به این فصل سال عادت دارم به این سرمای دوست داشتنی که ریه هامو مور مور میکنه عادت دارم به این غروب نارنجی به این سرمای عجیب و مطبوع به این لرزیدن دستهام من خوب یادمه پارسال این موقع چه حسی داشت نمیدونم پارسال خوشبخت تر بودم یا الان پارسال برای اولین بار خوشبخت بودن رو یاد گرفتم حالا خوشبخت بودن رو بلدم کدومش بهتره؟...
-
time
جمعه 7 آبان 1389 15:08
من نفهمیدم که پل فلزی به پل غدیر رسید و کی جمعه ی 2هفته پیش به امروز رسید.... گذر زمان را نمیفهمم نه آمدنت را فهمیدم نه عاشقت شدن را نه رفتنت را.... حتی آنموقع که میپرستیدمت را هم یادم نمیاید کی بود اما بود... میدانم که بود روزها زود میگذرند زود تر از چیزی که من بتوانم کنترل کنم روز ها مرا میترسانند قبلا یک تقویم...
-
mona lisa
سهشنبه 4 آبان 1389 20:46
هنوزم ازش میترسم مخصوصا از چشاش از نگاهش آره از نگاهش حتی بیشتر از خندش میترسم همش با خودم میگم اگه این پازل تموم شه اگه بدن قابش کنن اگه بزننش تو هال اون وقت همیشه هر وقت که دارم غذا میخورم،هر وقت دارم تلویزیون میبینم،هر وقت تو خونه تنهام ،باید نگاه ترسناکشو تحمل کنم.... هنوز نمیدونم چطری باید باهاش کنار بیام ازش...
-
no name
سهشنبه 4 آبان 1389 06:54
سحر رسیده است بیدار باش دیشب تا اخرش بدون تو بیدار ماندم با من باش...
-
life
سهشنبه 4 آبان 1389 01:23
بعضی وقتا که حوصله ی تست زدن رو ندارم بعضی وقتا که از اینکه هیچ اس ام اس جدیدی رو گوشیم نیست خوشحالم یه اهنگ پیانو میذارم میام پشت کامپیوتر صفحه ی مدیریت وبلاگ رو باز میکنم به خالی بودنش نگاه میکنم یاهو رو باز نمیکنم تنهایی هم چه لذتی داره ها... سردمه مثل همیشه این آهنگ هم انگار سردشه.... آهنگ ها میتونن به جای تمام...
-
cold
دوشنبه 3 آبان 1389 18:51
ما با هم سرد شدیم خیلی سرد و مهمه نیست که این تقصیر کیه مهم اینه که ما با هم سرد شدیم حالا میفهمم اینی که اونموقع همش به ذهنم میسرسید یه چیزی سر جاش نیست یعنی چی... هنوز هم دلیلشو نمیدونم اما یه چیزی سر جاش نیست نمیخوام دوست داشته باشی نمیخوام به اجبار این کار رو کنی پ.ن:عاشق این تله پاتی هام....این تله پاتی ها است که...
-
the best freind
دوشنبه 3 آبان 1389 06:59
تو عزیز من نیستی چون بهم اون حرفا رو زدی تو عزیز من نیستی چون بهم اون احساس رو داری بت میگم "عزیزم"چون خودم چند وقت پیش تورو انتخاب کردم بی رو در بایستی بهت میگم من تورو انتخاب کردم که صمیمی دوستت باشم،که صمیمی ترین دوستم باشی نه اینکه... ما بهترین دوستای هم بودیم و من الان نمیدونم بهترین دوستت ،حتی اگه...
-
ماه کامل...
یکشنبه 2 آبان 1389 20:32
پس از ماه ها تحقیق و تفحص یه هدف برای زندگیم پیدا کردم میخوام خودمو برای تو پیر کنم من خودم خبر نداشتم اما قسمت الف صورت مسئله رو ماه ها پیش حل کرده بودم با اینکه دیگه حتی به اندازه ی یک بیت هم دوست ندارم اما هنوز هم عاشقتم.... اون رو دوست دارم ما،ما هستیم بدون تو و ما بدون تو کاملیم ماه کامل... تو یک معبودی... اما...
-
فاصله..!!
یکشنبه 2 آبان 1389 14:08
من از تو فرار میکنم از تو دور میشوم و از تو دوباره به تو میرسم...
-
سیـــــــــــــــــــــب
شنبه 1 آبان 1389 22:45
زندگی خیلی نامرده اگه بخواد این روزای قشنگ رو از من بگیره اما زندگی نامرد نیست یادت که نرفته؟ بدجور مریض شدم مریضی رو دوست دارم وقتی این سرفه هارو میکنم احساس میکنم اون قسمت سل زده ی وجودم با هوا از درون بدنم خارج میشه میفهمی چی میگم...؟؟!! همه چی آرومه این آرامش رو دوست دارم من واقعا این همه خوشبختم یا به خاطر اعتماد...
-
بن بست 2
جمعه 30 مهر 1389 18:17
من بن بستم ررو نساختم این بن بسته که منو ساخته بن بست من شاید به وجود اومده که من رو شبیه تو کنه شاید به وجود اومده که زندگی منو مطلق تابع خودش کنه منو تو یه فرق دیگه هم داریم "همه" به تو میگن که اضافی بودنت اشتباهه اما "همه" به من میگن که وجود نداشتنم،هیچ بودنم،کاملا درسته درست...درسته درست......
-
امتحان
جمعه 30 مهر 1389 16:39
صورت مسئله "دوست داشتن معنیش کسی رو برای خودت خواستن نیست دوست داشتن یعنی خودت رو برای کسی خواستن" الف)اثبات کنید... ب)...... «وقتی که جواب قسمت الف به دست اومد یام و قسمت ب رو مینویسم و میرم دنبال جواب قسمت ب »
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مهر 1389 16:33
من خود خواهم.... تو نیستی همیشه دلم میخواد خوشحالت کنم حتی به قیمت ناراحت شدن خودم هم که باشه دلم میخواد خوشحالت کنم امروز به این فکر افتادم اگه همیشه اینهمه سعی میکنم تورو خوشحال کنم واسه اینه که "من"کسی باشم که توروخوشحال میکنه "من" فرق من و تو تو اینه من حتی پاکترین عشق هایم هم خودخواهم... تو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مهر 1389 15:49
چرا همیشه این سوالو میپرسی؟ چون همیشه نگرانم که یه کاری کنم که تو از پیشم بری...
-
no name
جمعه 30 مهر 1389 15:03
میترسم اس ام اس های دیشبو بخونم... واقعا میترسم از حرفایی که زدم از حرفایی که احتمالا نباید میزدم منو ببخش...
-
گل یا پوچ
چهارشنبه 28 مهر 1389 00:08
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 آدمایی که یه روزی بهترین دوستت بودن حالا فقط اسمشون داره تو اد لیستت خاک میخوره رشته ی تحصیلیت تبدیل به همون رشته ای میشه که هرگز فکرشو نمیکردی ادمایی که فکرشم نمیکردی بهت نارو میزنن و کسایی که بازم حتی فکرشونم نمی کنی دوست دارن آهنگایی رو گوش میدی که یه روزی حالت...
-
no way
دوشنبه 26 مهر 1389 00:45
بابک یه بن بست داره به اسم اضافی من یه بن بست دارم به اسم بی وجود و هر جفتمون به بن بست رسیدیم به بن بست... شما دنبال راه کوتاهین و ما دنبال راه دررو
-
no name
یکشنبه 25 مهر 1389 00:20
احساس میکنم وارد دوره ی جدیدی از زندگیم شدم یه دوره ی طولانی دوره ای متشکل از جیمز نیوتون و اریک کلپتون همممم سردم نیست اینجا یه چیزایی سر جاش نیست دستم میسوزه حرفایی رو میشنوم که قبلا هم شنیده بودم . . . . همه چیز سر جاشه دیگه وقت خوابه....
-
تایم
شنبه 24 مهر 1389 21:02
۸:۵۰ دقیقه فقط ۱۰ دقیقه مونده اما من میدونم اونقدر امروز بد شانس بودم که حتی تو هم امشب آن نمیشی ۸:۵۱ از ساعت ۳ بعد از ظهر منتظر بودن و الان فقط ۹ دقیقه مونده ۸:۵۲ اگه امشب آن نشی-فقط فقط همین امشب-دیگه هیچ وقت باهات حرف نمیزنم ۸:۵۳ هیچ وقت اینهمه بهت نیاز نداشتم،نکنه امشب آن شی و با من بد اخلاق کنی اگه این کارو فقط...
-
no name
شنبه 24 مهر 1389 15:25
دلم میخواد واسه خودم زندگی کنم دلم نمیخواد 200تومن 200 تومن پول کلاس خصوصی بدم و آخرشم ببینم اونایی که 400 تومن 400تومن پول میدادن از من وضعشون خیلی بهتره دلم نمیخواد برده ی این و اون باشم دلم نمیخواد امتداد آرزو های بابا باشم دلم میخواد واسه ی خودم زندگی کنم از دلارام لجم میگیره،میگه چرا من باهاش درد و دل نمیکنم،میگه...
-
عاطی
جمعه 23 مهر 1389 23:10
عاطی سردشه عاطی خیلی سردشه اون مردی هم که داره زباله های پایین ساختمون رو میگرده هم حتما سردشه عاطی قبلا فکر میکرد برای گرم شدن به یه نفر دیگه هم نیاز داره اما الان به این نتیجه رسیده که تنهایی،با شوفاژ و سویشرت و ژاکتم ، میتونه خودشو گرم کنه عاطی گرم شدن میون سرما رو دوست داره عاطی انار دوست داره عاطی آیس پک انار، رژ...
-
no name
جمعه 23 مهر 1389 15:38
من و تو حرفای زیادی برای گفتن داریم حرف هایی که به دلایل نامعلومی ازشون رد میشیم با شبه جمله ی "بگذریم..." پ.ن:بگذریم جمله است یا شبه جمله؟
-
نوازش...
چهارشنبه 21 مهر 1389 22:37
جاده های مهربونی رگای آبی دستات غم بارون غروب ته چشمات تو صدات قلب تو شهر گل یاس دست تو بازار خوبی اشک تو بارون روی مرمر دیوار خوبی ای گل آلوده گل من ای تن آلوده دل پاک دل تو قبله این دل تن تو ارزونی خاک تن تو ارزونی خاک بوی موهات زیر بارون بوی گندم زار نمناک بوی شوره زار خیس بوی خیس تن خاک یاد بارون و تن تو یاد بارون...
-
هممم دوباره!!
یکشنبه 18 مهر 1389 22:34
دارم با حرفایی که باید اینجا بزنم بابک رو خل میکنم!! خب حق داره اونم ازم فرار کنه...!! معذرت که بهت زیادی چرت و پرت میگم مرسی که بهم گوش دادی :)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 مهر 1389 12:00
محلمون پره از نوازنده های دوره گردی که به خون من تشنن منو ول نمیکنن آخرش منو دیوونه میکنن... پ.ن:دچار یه توهم ذهنی شدم که میگه نباید این همه خودمو دست کم بگیرم