-
یه دلیل خوب برای زندگی کردن
سهشنبه 16 شهریور 1389 00:30
شله زرد خوشمزه ترین خوراکی این دنیا است و ما الان یه عالمه اش رو داریم چون مامان تمام امروز صبحش رو داشت یه قابلمه بزرگ شله زرد برای مهمونی افطار ش درست میکرد طفلک خبر نداشت که هیچ کدوم از مهموناش شله زرد دوست ندارن،خودش و بابا هم که خیلی نمیخورن پس همش میمونه برای خودم....!!یه عالمه است..... زندگی بهتراز این هم...
-
آلویز :d
یکشنبه 14 شهریور 1389 17:44
"اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست" . . . یه پست طولانی نوشتم اما وقتی میخواستم حرف "پ"رو بنویسم دستم رفت رو دکمه ی "بک اسپیس" همش پاک شد اااه ه ه ه میدونی حالم داره از این روزای تکراری به هم میخوره حالم داره از همه ی این تغیر نکردنی ها به هم میخوره همه چیز خوبه،همه چیز او کیه،اما...
-
تابستون
شنبه 13 شهریور 1389 22:34
این تابستونم داره سر میاد و من معمولی تر از همیشه دارم خودم رو برای یه دوره ی جدید آماده می کنم ساز دهنی فرهاد تو آهنگ کودکانه....یه ملودی که روزای منو وصف میکنه صدای پیانوش،یه صدای جادویی که تو اسپیکر های گوشی هی ریپیت میشه،هی ریپیت میشه،هی ریپیت میشه... لاواستوری داریوش هر آهنگی که داریوش خونده مسافر و سلام ستار...
-
فرحناز
شنبه 13 شهریور 1389 14:37
فرحناز فرحناز تا حدی دختر بدشانسیه اما بعضی واقتا واقعا خرکی شانس میاره فرحناز از لحاظ ساختمانی دقیقا شکل یه پیاز میمونه لایه لایه لایه اکثر مردم فرحناز رو با لایه ی رویی اش مشناسن لایه ای که قشنگ نیست،خسته کننده است،خودخواه و مغروره،نامرده،سرد و بیروحه و .... فرحناز اما اینا نیست فرحناز حتی همینی هم که من الان میگم...
-
دلارام
پنجشنبه 11 شهریور 1389 13:47
دلارام دلارام بهترین دوست منه دلاارم بعضی وقتا خیلی نامرده دلارام اون کاری رو میکنه که دوست داره دلارام خودش رو در قید و بند هیچی نمیبینه دلارام .... دلارام رو همه با شعر گفتن میشناسن اما اون علاوه بر شعر گفتن پبانو میزنه،نقاشی میکشه و دستاش برای انجام هر کار ظریفی فوق العاده قویه این دنیا برای دلارام زیادی خشنه...
-
معمولی
پنجشنبه 11 شهریور 1389 02:07
میخوام آپ کنم روزی سه چهار تا به اصطلاح پست تو دفتر خاطراتم مینوسم تا بعدش بیام اینجا بذارمش اما هیچ کدومش کامل نیست من خودم هم کامل نیستم... من از همه ی دخترا ی دور و برم کمترم میدونی تاحالا ب این فکر نیفتاده بودم...!! بابا میگه هرکی باید تو یه چیزی خاص باشه ...!! من تو هیچی خاص نیستم تو هیچی حتی خوب هم نیستم و همش...
-
دستاورد ها و فناوری ها
سهشنبه 9 شهریور 1389 12:26
دستاورد ها ی دیشبم 1-دنبال رودخونه اصلا و به هیچ وجه یه جای انسانی و رمانتیک و دنج نیست بلکه کاملا هم جای حیووانی ای است 2-وقتایی که نیاز به آرامش داری خیلی بهتره بری یه جای شلوغ مثل پاساژ مریم و نظر تا یه جای خلوت و دنج مثل دنبال رودخونه هنگامه ی اذان مغرب 3-من اونقدرام که قدقد میکنم آدم قوی ای نیستم،درواقع اصلا آدم...
-
رفتن...
دوشنبه 8 شهریور 1389 02:53
دلارام چیزایی که نمیخواد رو واقعا نمیخواد من چیزایی رو که میخوام رو واقعا میخوام دلارام رفتن رو نمیخواسته و من با همه ی وجودم برگشتن رو میخواستم اما امشب....من هم با همه ی وجودم رفتن رو نمیخوام... تقدیر عجیبیه که همه ی آدمایی که بیشتر از بقیه دوسشون دارم مجبور میشن ترکم کنن مجبور میشن...همینش قشنگه...خودشون نمیخوان...
-
قصه ی یه مرد روحانی که عاشق یه فاحشه شده بود
دوشنبه 8 شهریور 1389 02:09
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 من و دلارام هم 90%دعواهامون سر این بود که دلارام هیچوقت نمیگه" حضرت علی" دقت کن" حضرت علی " نه " امام علی " همیشه هروقت یکی میگفت "امام علی"عصبانی میشدم.میخواستم بزنمش."داره به اعتقادات من توهین میکنه..." . . ....
-
بارون
شنبه 6 شهریور 1389 15:51
چشمای خیس من این چشمه های غم دیوونه ی توان ای رود مهربون،از رود وصلمون چیزی بگو حرفی بزن گلم من کم تحملم با گریه های تو روزای شادم از یاد میرن اما چه فایده؟ میترسم عاقبت از یاد تو برم... کم گریه کن گلم...من کم تحملم تنها ترین من،تنها نذار منو... تنها سفر نکنم... این دلشکسته ی از یاد رفته رو دیوونه تر نکن... با من بگو...
-
نفهمی
شنبه 6 شهریور 1389 12:39
میدونی... من و تو مثل هم نیستیم.اصلا مثل هم نیستیم من خوشبختم ،تو نیستی... من میخوام با توباشم،من میخوام تورو خوشبخت کنم تو نمی خوای ،تو میدونی نمیتونم... من بهت میگم میتونم،بهت میگم باهام بیا اما ته تهش خودم هم میدونم نمیتونم میدونی...ما مثل هم نیستیم من درکت نمیکنم نه این که نخوام.با تمام وجودم شب و روز سعی میکنم...
-
خیابون
دوشنبه 1 شهریور 1389 15:41
چقدر سخته که بخوای با یکی دوست باشی و اون هر دفعه بیاد پز یه میلیون دوست دخترش رو بهت بده و برینه به این دوست داشتنت ...!! اما با وجود همون یه میلیون دوست دخترش بیخیال تو هم نشه و همینجور برات طناب بفرسته (مودبانه اش این میشه که از دلت در آره) و اون کارای بد روز پیشش رو جبران کنه و تا همه چی یخته میاد مسالمت آمیز بشه...
-
هه هه هه
یکشنبه 31 مرداد 1389 13:09
آخ که چقدر این وبلاگ گروهیا جای مزخرفین!!!البته من اصلا ناراحت نیستم که یه نیمچه داستان نوشتم تو اون وبلاگ آپ کردم و مدیرش لطف کرد طی 10 ساعت داستانم رو از تو وبلاگ پاک کرد.به هرحال این نشون میده ن چقدر مهم و قابل توجه بودم...!!و نکته ی دیگه که این مدیره چرا انقدر به من گیره میده؟؟؟!!همین هم نکته ی جالبیه ...!! خلاصه...
-
چشم حسود کور...
جمعه 29 مرداد 1389 12:00
توانایی ام تو دور کردن آدمایی که دوسشون دارم از خودم خیلی بیشتر از چیزیه که فکر میکردم...!!
-
عاطفه ی قبلی،عاطفه ی گذشته،عاطفه ی حال
چهارشنبه 27 مرداد 1389 21:37
مامان میگه از زندگیت فقط حرف زدن یاد گرفتی و نه هیچ چیز دیگه فقط یاد گرفتی حرف بزنی،نه به حرفات فکر میکنی،نه گوش میدی،نه عمل میکنی و نه حتی به حرفای خودت گوش میدی ...!! مامان راست میگه.کاش یاد گرفته بودم بیشتر سکوت کنم.سکوت کنم و با نگاه،با فکر و با زمان مشکلاتم رو حل کنم نگاه کردن....فکر کردن...زمان...صبر کردن.......
-
شکر
سهشنبه 26 مرداد 1389 19:39
من...عاطفه م....17سالمه....و هیچ توجیهی برای گناهانم ندارم کسی من رو بازخواست نکرد خودم اعتراف میکنم گناهان من ندیدنی است گناهان من حس کردنی است کسی من رو بازخواست نکرد خودم اعتراف میکنم نه از این روز ها خسته شده بودم نه کسی مرا اذیت کرد و نه کسی تنهایم گذاشت من خودم،فقط به خاطر نفس خودم گناه میکنم من تنها نیستم...
-
هوس، بدون شهوت
پنجشنبه 21 مرداد 1389 17:39
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمییست که همچنان که تورا میبوسند،در ذهن خود طناب دار تو را میبافند «فروغ» فروغ.....بانوی شعر ایران....این لقب رو من بهش دادم....یه لقب ناسب برای زنی که من میپرستمش...احمقانه است؟من میپرستمش.... عاشق شدم عاشق یه دختر تاحالا شده عشق رو بدون شهوت تجربه کنی؟ من دارم عشق رو بدون شهوت...
-
آینده
یکشنبه 17 مرداد 1389 18:29
یه متن طولانی اجتماعی تو کتاب خونه نوشتم ولی الان که اینجا نشستم میبینم هیچی اش رو احساس میکنم یادمه احساسی که تو کتابخونه داشتم دردناک بود فقط کافیه یه بار بری باغ غدیر رو به روی کتابخونه علامه امینی از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ۱ و ۲ بعد نصف شب تا ببینی من چی رو دیدم تا ببینی این دنیا چیکار میکنه روزی میرسه که من پیر و...
-
عشق...
چهارشنبه 13 مرداد 1389 19:52
عشق آخرین هم سفر من مثل تو من رو رها کرد تو هم مثل من میدونی زندگی بدون عشق چقدر زیبا تره وقی که پول داری و شکمت گرسنه نیست و هنوز درگیر وهم ترسناک یک تعرض نشدی زندگی بدون عشق زیبا تره این یه نعمته یا یک سزا و کیفر؟ زندگی بدون این عشق های خوشی زیر دل زندگی بدون یک مرد د...س فکرش رو بکن وقتی که شکمت سیره برای خوابیدن...
-
phon numb
دوشنبه 11 مرداد 1389 20:34
دوست خیلی خیلی صمیمی : سلام عاطفه خوبی؟میدونی چیشده؟ عاطفه : سلاااام عزیزم.نه!تو بم بگو دوست خیلی خیلی صمیمی : حدس بزن!! عاطفه : خب خودت بگو دیگه دوست خیلی خیلی صمیمی : باورت نمیشم... -بگو دیگه _شماره ی "..."(همون آقایی که ما عاشقشونیم و تاحالا دوتا وبلاگ رو به نامشون مزین کردیم )اینه؟091321...؟!!!...
-
آدمای بی شعور...!!
پنجشنبه 7 مرداد 1389 20:28
میدونستی ادمایی که سلام نمیکنن خیلی بیشعورن؟!! دقایقی پیش بعد از ساعت ها درس و مطالعه تصمیم گرفتیم اتاق را به قصد موال و هندوانه ترک کنیم در آستانه ی در صدای مردی(پسری)که جز محارم نیست شنیده میشود کمی دقت بیشتر....صدا شناخته شد همون یارو که مامانت از خوشت میاد...مامانت نه!!همه ی زنای فامیل خوششون میاد از این فاطمه ی...
-
آرزو های مشترک
پنجشنبه 7 مرداد 1389 13:31
دل من قفل شده و معطل یه کلیده یکی اونو دزدید و رفت بگو بینم اونو کی دیده آخ که چه حالی میده رقصیدن!!چقد حال میده خنگولیت!!خیلی شارژم... با اینکه یکی از رفقا بد جور ضد حال زده :| اون خیلی عوض شده نا امید شده دیگه از همه بریده من همه ی تلاشم رو براش کردم،هرکاری میتونستم کردم با اینکه در نهایت چیز زیادی از آب در نیومد...
-
تعریف زن
سهشنبه 5 مرداد 1389 18:17
یه سری عکس از بانک بانوان مشهد دیدم که باعث شد یه جمله به ذهنم برسه: من فقط یه حیوون وحشی و حیله گر هستم که با این بدن خوشگل و ظریف تنها هدف از آفرینشم تحریک کردن تو بود.... همون بهتر که منو حبس کنی تا با این چشم های گناه الود و شهوت زده ام نگاه پاک تورو حرام نکنم... پ.ن:دارم شک میکنم که مطالب پست قبلی واقعا راست باشه...
-
؟؟؟؟
دوشنبه 28 تیر 1389 23:29
میدونم هیچ کدوم از این ها به برنامه ی پریود ربط نداره!! میدونم تو خراب نیستی و میدونم که اشتباه نکردم دارن اشتباه میگن،اشتباه می کنن دیگه نمیخوام با هیشکی راجع بهت حرف بزنم میخوام فقط مال خودم باشی حتی اگه رو یا است یا فقط یه طرز فکره من میخوام اینی که راجع بهت چجوری فکر کنم مال خودم باشه میخوام فقط مال خودم باشی.......
-
د.ل.ا.ر.ا.م
یکشنبه 27 تیر 1389 18:26
اون دل من رو نشکست خودش رو شکست.... . . . این جمله رو دلارام گفت.کم پیش میاد اونقدر به رفیقت نزدیک بشی که حرفای اون حرفای تو هم باشه کم پیش میاد رفیقت دقیقا چیزی رو احساس کنه که تو احساس میکنی و احساس تورو بیان کنه دلارام میگفت آی دی شو عوض کرده که نتونی پیداش کنی.... یعنی من انقدر مهمم؟ ؟؟
-
missed
شنبه 26 تیر 1389 22:05
من هرگز چیزی به یان با ارزشی را از دست نداده بودم همانطور که چیزی به این با ارزشی را هرگز نداشته ام و هنوز در تعجبم اصلا مگر میشود چیزی به این ارزشمندی را ازدست هم داد؟!!! و سوالی بزرگتر از آن من از دست داده ام یا اینکه از اول نداشتم؟ پ.ن:از تلنگر به جا و فوقالعاده ی گلبهار ممنونم.مثل همیشه جز معدود ترین دادرس های...
-
قاعدگی!
شنبه 26 تیر 1389 10:10
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بیست و چهارم بیست و پنجم بیست و ششم این 3روز نحس ماه هرماه تکرار میشن!!! بدون هیچ تغیری حتی اگه زمین و زمان همه با هم به هم بریزن این 3روز ثابت میمونن که البته این نشونه ی سلامت منه . . . این 3روز رو همیشه اشک همراهی میکنه و همیشه تو این 3 روز اتفاقی میفته که احساس...
-
میشه اسم این پست رو گذشت اشتباه
شنبه 26 تیر 1389 00:30
من اشتباه فکر میکردم که میتونم فراموشت کنم من اشتباه فکر میکردم که اگه یه روز دتکتت کنم و ببینم به جای اینویزیبل آفلاینی خوشحال میشم حالا همیشه آفلاینی... دیگه اینویز نیستی که بگم همه چی برات او کیه و الان آنی و داری با دوستات میچتی تو آفلاینی...!!تو نیستی...!! و من نمیتونم بگم کجایی... تازه دارم نگرانی رو حس می کنم...
-
دیوارهای تو همه آیینه اند آیینه های من همه دیوار...
شنبه 26 تیر 1389 00:00
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم باشد برای روز مبادا اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه میداند...
-
: دی
پنجشنبه 24 تیر 1389 06:46
دارم یاد میگیرم دارم به اون جایی که میخوام میرسم دیگه دغدغه هام خودم نیستم و من به آرومی به این موضوع عادت میکنم عادت کنم از همه این حسادت ها و خود خواهی ها و خودپرستی ها دور بشم و کمتر مثل الان زر بزنم کمتر زر بزنم و بیشتر جون بکنم اگه دوباره نر..ی...ن....م به همه چی!!!