خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

این نوشته عاشقانه نیست ...!!

چک کردن فیس بوک تو برنامه ی روزانه ی من حتی قبل از دستشویی و جوش آوردن آب هم قرار داره

امروز صبح هم که با یه انرژی دیگه ای خواب پاشدم ....

اسامی آنلاین....

یه کلیک کوچیک , پی ام رو نویشتم

"emshab dg chera nakhabidi !!"

پشتش یه  :D

دونقطه دی رو پاک کردم نوشتم :(

:( رو دوباره پاک کردم نوشتم :|

یه ذره فکر کردم

تمام پی ام رو پاک کردم....پنجره بسته شد.....

لبم رو گاز گرفتم,اون بالا یه جا هست میرن سرچ میکننا رفتم توش نوشتم Sanaz

به Hش که رسیدم دوباره کل نوشته رو پاک کردم.....

صفحه ی همیشگی فیس بوک رو نگاه میکنم

به زندگی های شخصی فکر میکنم

به روابط عمیق

به روابط خیلی عمیق

به حسادت

به حسادت نه.....به بهتر بودن.......

زندگی شخصیت....مال خودت :|

.

.

.

.

.

.

.

باید یاد گرفت پذیرفت

باید دوست داشتن ها رو اولویت بندی کرد

باید پذیرفت و به این فکر کرد که طرفتو همونجوری که هست بدون قید و شرط میخوای یا نه.....

.

.

.

.

.

3شنبه باز هم مسائل مهم تری برای صحبت کردن داریم

اجازه بده 3 شنبه من صحبت رو شروع کنم....یه دنیا حرف دارن

اون حرفا هیچ کدوم مهم نبود

انوشه گفت از زندگی لذت ببر

انوشه گفت خوشبختی یعنی آرامش و راضی بودن از زندگیت




آروم بودن چیزیه که من دنبالشم

و همه ی چیزایی که میخوام تو زندگی به دست بیارم بر مینای آروم بودنه

همه چی

کار , درس ,  محل زندگی , روابط اجتماعی , همراه زندگی همه چیو طوری انتخاب میکنم که من رو به آرامش نزدیک کنه

به همین دلیله که من گاهی شک میکنم

آیا میخوام با تو بمونم یا نه ...آیا میخوام جایی زندگی کنم که تو میخوای بری یا میخوام ایران بمونم .... آیا میخوام درسم رو جدی بخونم یا نه...........

"من اون سمتی میرم که آرامش هست "



الان به ذهنم رسید احتمالا هم به همین دلیله که وقتایی که دعوامون میشه به جای اینکه حرفم رو بزنم ترجیه میدم همه چی تموم شه و دیگه راجع بهش صحبت نکنیم


انوشه میگه نمیشه همه اش رو باهم بخوای

جمله ی  کلیشه ای "باید اهدافتو تو زندگی اولویت بندی کنی" وقتی از دهن انوشه میاد بیرون یه حس و حال دیگه میگیره

انوشه گفت

یا پیانو یا درس

اگه میخوای تو پیانوت موفق باشی باید بپذیری این ترم رو با معدل 12 پاس کنی

اگه میخوای معدلت 18 باشه باید بپذیری که تا چند سال دیگه هم همینطور یه چرنی و سوناتین های کوچولو کار کنی

انوشه ازم خواست انتخاب کنم

و من انتخاب کردم که با معدل 12-13 این ترم رو پاس کنم





اوه عشق خوب من...ببخش منو.....ببخش..... :(

انوشه....تو بی نظیری....

شب های گهی تو راهه

شب هایی که باید تنها طی شن

پشت به پیانو میشینم موهامو دور دستم میپیچم

میکنم تو دهنم و با دندونام میکشم

دوباره میپیچم دور انگشتم و دوباره میکشم

یه آهنگو بیشتر از یک میلیون بار گوش میدم

به تاریکی زل میزنم و تو ضربه های پیانوش خفه میشم

ریتمیک با پام به زمین ضربه میزنم(میکوبم)

تاریکی منو ول نمیکنه یا من تاریکیو؟





عوضی دیوونه وار میزنه...............

من هم دیوونم

یه دیوونه ی ساکت

که منتظر یه صدای نا هنجار و اضافس

کاش آدم ها , با چیزی که تو ذهن ما هستن فرق نداشتن



.

.

.

.





عمریه که دل خوشم به این دروغای قشنگ

بد طینت....

وبلاگ نوشتن یه کاریه مال گذشته ی من ولی هیچ وقت به این اندازه بهش نیاز نداشتم

دروغ ,دروغ پشت , دروغ داره دوباره همه چیو از بین میبره

کاش تو این دنیا فقط من بودم و تو

و نه هیچ کس دیگه

نه نیاز به اینهمه دروغ بود نه اینهمه دورنگی نه اینهمه نگرانی از بابت اینکه حرفا با هم جور در نیاد






اونا چی با خودشون فکر میکنن

کاش اون میدونستن من اگه دیوونه شم,با یه تیغ و یه ذره عصبانیت و یه دنیا نا امیدی چیکار میتونستم بکنم

اون وقت دیگه هیچ وقت این جوری فکر نمیکردن.............................................