خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

آینده

یه متن طولانی اجتماعی تو کتاب خونه نوشتم 

ولی الان که اینجا نشستم میبینم هیچی اش رو احساس میکنم 

یادمه احساسی که تو کتابخونه داشتم دردناک بود 

فقط کافیه یه بار بری باغ غدیر رو به روی کتابخونه علامه امینی 

از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ۱ و  ۲ بعد نصف شب 

تا ببینی من چی رو دیدم 

تا ببینی این دنیا چیکار میکنه 

روزی میرسه که من  پیر و ملوک میشم 

طوری که حتی نتونم گردنم رو سفت بگیرم یا مگس ها و پشه ها ی پارک رو از خودم دور کنم 

اون روز بچه های من،من رو میبرن و میذارن توی یه  پارک پر از رهگذر 

تا براشون... 

تا براشون.... 

تا براشون صد تومن به صد تومن پول جمع کنم 

نمیدونم چی بگم... 

وقتی دوستام دارن شکست میخورن،اما هنوز چیزی به من آسیب نرسونده 

شکست اون ها شکست منه 

همیشه حمایتم کردی 

بیشتر از چیزی که لیاقتش رو داشته باشم حمایتم کردی 

من ارزشش رو نداشتم ولی تو باز هم منو نجات دادی  

کاش میتونستم مطمئن باشم اونا رو هم حمایت میکنی 

دلارام،فرحناز،مهسا،پرستو،فاطمه،رها و .... 

 

حسودی میکنم به دختری که اون عاشقشه...چی باعث میشه که یکی در این حد یکی رو دوست داشته باشه؟ 

 

به هر حال چه ربطی به من داره؟!!! 

من قسم خوردم که هرگز به مردی نیاز نداشته باشم!!! 

 

پ.ن:آهنگی که تو کافی نت گذاشتند ترکیه ولی باز هم داره من رو دیوونه میکنه

پ.ن2:آی دی ش برام آنلاینه نمیدونم معنیش چیه ولی برام خیلی عجیبه که هیچ احساسی نسبت بهش ندارم.نه قلبم تند تر زد و نه کف دستام یخ زد و نه حتی قیافش یادم اومد و نه این احساس بچگونه رو کردم که به غیر از اون هیچ چیز هیچ چیز  از این دنیا نمی خوام 

حتی احساس نکردم ازش متنفرم 

فقط به ذهنم رسید که از این دنیا هیچی نمیخوام 

نه اون  

و نه هیچ چیز دیگه.... 

همه ی چیز هایی که در همین  لحظه دارم برای تمام عمرم کافی خواهند بود...

نظرات 5 + ارسال نظر
گلبهار یکشنبه 17 مرداد 1389 ساعت 06:39 ب.ظ

آخ تو دوباره شروع کردی...

فعلا حالم خرابه بعدا باهات در این مورد می حرفم

گلبهار یکشنبه 17 مرداد 1389 ساعت 06:43 ب.ظ

قالب عوض کردی خانم
قالب من چه طور بود؟

گلبهار یکشنبه 17 مرداد 1389 ساعت 06:47 ب.ظ

اگه هنوز هستی بیا برام پیام بده.بذار حالا اگه همو نمی تونیم ببینیم این طوری جبران بشه

سهراب پنج‌شنبه 21 مرداد 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://igw.blogsky.com

" تمام چیزهایی که در همین لحظه دارم برای تمام عمرم کافی خواهند بود ... "

نمیدونم اجازه دارم این رو بگم یا نه ولی داری بزرگ میشی ... !!!

حسودی نکن آدمها ، گاهی خودشون هم نمیدونن که چه چیزی واقعیه ... گاهی همون هایی که تو بهشون حسودی میکنی به تو حسودی میکنن یا به یکی دیگه ... گاهی همون چیزی که تو بهش حسودی میکنی فقط به خاطر حسودی به یه نفر دیگه بوجود اومده ... گاهی. .. بیخیال !!

روز های زندگی من سه‌شنبه 26 مرداد 1389 ساعت 09:13 ق.ظ http://tinapink.blogfa.com

سلا.من شما رو لینک کردم.اگه خواستی لینکم کن.فقط بیجواب منو نذار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد