خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

خیابون

چقدر سخته که بخوای با یکی دوست باشی و اون هر دفعه بیاد پز یه میلیون دوست دخترش رو بهت بده و برینه به این دوست داشتنت ...!! 

اما با وجود همون یه میلیون دوست دخترش بیخیال تو هم نشه و همینجور برات طناب بفرسته 

(مودبانه اش این میشه که از دلت در آره)  

و اون کارای بد روز پیشش رو جبران کنه و تا همه چی یخته میاد مسالمت آمیز بشه آقا دوباره یاد یه میلیون دوست دخترش بیفته :)) =)) 

 ویاد این بیفته که چقدر تو براش مهم نیستی و چقدر خودش مهمه و چقدر این کائنات زیبا آفریده شده تا اونو ستایش کنه 

 اوه اوه چه زندگی سقت باری!!! :دی  

بعضی وقتا هم که مثل امروز صبح طرف یادش میره یه میلیون دوست دختر داره و میشینین باهم خوش و خرم چت میکنین. 

بعد از یه ساعت میبینی دیگه هیچ حرفی واسه گفتن نداری و چت همینجور یخ و یخ و یخ تر میشه تا جایی که خودت مجبور میشی بگی"اوه ببخشید ن چند دقیقه میرم،فعلا بای" میری و دیگم برنمیگردی...!! 

 گربه سگ بودن هم برای خودش عالمی داره ها...!! 

 مخصوصا وقتی طرفت به طرز عجیبی دچار انحرافات اخلاقی باشه :)  

.  

.  

آدمایی که نسبت بهشون این احساس عجیب رو داشته باشم دوست دارم... 

حتی اگه یه میلیون دوست دختر داشته باشن...!!حتی اگه دروغ بگن...!!حتی اگه باهام بد اخلاقی کنن...!!حتی اگه دوستم نداشته باشن...!! 

 چقدر خیابون جای خوبیه هروقت میرم تو خیابون آروم میشم.تو خیابون حتی از این دغدغه های کوچیک دخترونه ای هم که دارم رها میشم  

تو خیابون به هدفم فکر میکنم.تو خیابون به هدفم میرسم. 

تو خابون زن پرست میشم. 

تو خیابون به آرایش نکردنم افتخار میکنم اما این همه ی فکر و ذکرم نمیشه. 

خیلی احمقی اگه بری تو خیابون و به این فکر کنی که تو یه زن واقعی هستی چون آرایش نکردی...!! 

خیابون جای آدم بزرگا است...!!نه جای این چس مثقال بازیا...جای مامان بابا بازی نیست....!!جای بچه بازی نیست....!!جای رفیق بازی هم نیست ....!! 

 خیابون جا هدفه... 

جای مرد بودنه...!!زنایی که بیشتر از هر مردی کار میکنن...زنایی که بیشتر از هر مردی قدرت بدنی دارن و روحشون از روح هر زن دیگه ای قوی تره...  

خیابون جای خوبیه  

حتی برای کسایی هم که لات و چاقو کش و بچه ی کف خیابون نیستن هم خیابون جای خوبیه  

این خونواده ی وحشتناک داره حالم رو به هم میزنه....نمیشه بیشتر از این تحمل کرد...!! 

ولی همین هم خوبه تا به من نشون بده رها ی خودم،مامان بابای خودم چقدر قابل تحملن...!! 

مخصوصا رها که خیلی گله.... 

 

پ.ن:دوستتون دارم...!! 

پ.ن2:خیابون رو هم خیلی خیلی دوست دارم...!!

نظرات 6 + ارسال نظر
آرمان و رضا دوشنبه 1 شهریور 1389 ساعت 03:54 ب.ظ http://armanreza.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری اگه وقت کردی به وبلاگ ما هم یه سری بزن

aseman دوشنبه 1 شهریور 1389 ساعت 04:12 ب.ظ http://asemanebarani.blogdoon.com/

منم غمی گریخته از دیار وحشی عشق

سلام اونی که به قول تو با یه ملیون دوس دختر سرو کار داره به طبع صد درصدتورو فقط یه تیکه گوشت میبینه که هر از گاهی یه ناخونک بهش میزنه واین حالی که میگی م....نه بهش به نظر تو دوس داشتنه؟
عذر خواهی کردنشم باید فرمالیته باشه مگه نه؟
ونه اینکه خداوند برای نفس کشیدن من وتو فداکاره پس ببین چقدر انسان به نبودن نزدیکه وخداوندبرای این فداکاری نقشه ای نداره ،دختر خوب این توای که برای خودت ارزش قائلی نه بودن اون خودت چی فکر میکنی؟
واما خیابونی که گفتی برای من جای سرهم کردن شعرهاییه که دوس دارم بگم وبرای هر کس دیگه ای جای اون چیزیه که شاید هیچ وقت اتفاق نیوفته، نه؟


مواظب خودت باش


asa

گلبهار سه‌شنبه 2 شهریور 1389 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام.
مگه دوباره باهاش رابطه داری؟
راست بگو بهم من دعوات نمی کنم.
خیابون کی گفته جای مرداست؟
عاطفه شیر زن باش.ببر و بزن داشته باش لات نه شیر زن

گلبهار سه‌شنبه 2 شهریور 1389 ساعت 06:07 ب.ظ

نمی دونم چرا ولی احساس می کنم خیلی چیزا رو از من مخفی می کنی...
امیدوارم که اینطور نباشه عاطفه جونم

مهراز چهارشنبه 3 شهریور 1389 ساعت 05:17 ق.ظ http://www.mahraz-2010.blogsky.com

سلام

کجا رفتی یه دفعه؟؟؟؟؟

مهراز چهارشنبه 3 شهریور 1389 ساعت 11:07 ب.ظ http://www.mahraz-2010.blogsky.com

باشه...

مرسی از حضورت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد