خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

خون انار

walking gets too boring,when you lern how to fly...

پرستوی ناز من...

دهنم رو باز میکنم که حرف بزنم

اما نمیتونم

باید یه نامه بنویسم

یه نامه ی طولانی

باید بیشتر فکر کنم

نامه نوشتن بین من و تو یه رسم بود

یادته که؟

باید دوباره نامه بنویسم

باید بیشتر فکر کنم

آره...


بهتره نماز بخونم

نماز برای اینجور وقتا است

باید نماز بخونم...


قبلا ها با هم نامه مینوشتیم

اون موقع ها که اصلا نمیدونستیم این نامه ها چه ارزشی داره

باید برات نامه بنویسم


باید باهات حرف بزنم

حرف بزنم...


به قول خودت بعضی چیزا اورجیناله نه چینی!!

چیزای اورجینال از بین نمیرن

تو هم اینو میدونی


میدونم خوشحال نیستی

حسش میکنم

باید حمایتت کنم،مراقبت باشم

باید بهترین دوستت باشم

من عوض شدم

رسم من اینه


سختمه حرف زدن

تایپ میکنم                پاک میکنم


من عوض شدم

رسم من اینه

من باید تورو خوشحال کنم....

خوشحال ترین...


تو قدیمی ترین دوست من هستی

جنسای قدیم مثل جنسای حالا چینی نبودن

دوستی تو اورجینال بود...


چقدر حرفامو نوشتن سخته


میدونی...؟

نه نمیدونی

نمیدونی از همه بریدم

نمیدونی درست وقتی که از همه بریدم تو پیشم برگشتی

نمیدونی...

باید خیلی چیزارو بهت بگم........



پ.ن: نمیخوام هیچی اذیتت کنه...میفهمی چی میگم؟نمیخوام هیچ چیزی جرئت کنه اذیتت کنه

همه ی حرفم اینه....کاش قدرتشو داشتم که تورو از همه ی بدی ها و آزار ها دور کنم...


پ.ن2: پرستوی ناز من...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد