۸:۵۰ دقیقه
فقط ۱۰ دقیقه مونده اما من میدونم اونقدر امروز بد شانس بودم که حتی تو هم امشب آن نمیشی
۸:۵۱
از ساعت ۳ بعد از ظهر منتظر بودن و الان فقط ۹ دقیقه مونده
۸:۵۲
اگه امشب آن نشی-فقط فقط همین امشب-دیگه هیچ وقت باهات حرف نمیزنم
۸:۵۳
هیچ وقت اینهمه بهت نیاز نداشتم،نکنه امشب آن شی و با من بد اخلاق کنی
اگه این کارو فقط امشب بکنی نمیبخشمت
8:54
چرا اینجوری شدم؟
8:55
نکنه...نکنه قراره اتفاق بدی بیفته؟
8:56
اومدی...مهم نیست چه اتفاقی میخواد بیفته
پ.ن:دوتا شعر رو کپی پیست میکنم هنوز نخوندمشون،شاید بعدا کامل بخونم
زندگی مردن احساس مرا جشن گرفت ...!!!
و مرا غصه و زجر و غم و تنهایی همدم بود
از پس ثانیه ها , بغض تلخی میفشرد راه نفسم در سینه
من و تنهایی به هم آمیختیم
و سکـــوت سهم من از بازی بود
رفتنت کشت مرا در حسرت
حق حقی تلخ صدایم میکرد
قاب عکسی کهنه
می بست راه نفسم در سینه
و در آن چهره ی زیبای کسی حک شده بود
که دگر اندر خم یک کوچه نبود
یاد می آورم آن روز ها را
من و ما خوش بودیم
کوچه ها جای پرستو ها بود
قاب را خواباندم
همه جا ساکت بود
با صدای تپش قلب من
مهتاب در آب میرقصید
روی یک تکه ی کاغذ نوشتم تبریک !!!
زندگی مردن احساس مرا جشن گرفت ...!!!
--------------------
بزن بارون که روزم رنگ یلداست
دل دیوانه ام دلتنگ دریاست
دل خوش باورم که غرق رویاست
همیشه یاد یارو پرتمناست
بزن بارون که چشمام بی فروغه
طلوعهای قشنگ رنگ غروبه
اونا که ادعا کردن می مونن
تموم وعده هاشون هم دروغه
.
بزن بارون دلم آخ غرق خونه
چقدر سرده فضای یاس خونه
که بارون داده دستم باز بهونه
کنم شکوه ز بیداد زمونه
.
بزن بارون ازین بهتر نمی شه!
که چرخ روزگار پنچر نمی شه
که هرچی خستگی داره تن من
دیگه با خواب مرگ هم در نمی شه
.
بزن بارون سپیده توی راهه
نگاه پنجره سرشاره آهه
تموم شد این شب و یارم نیومد
ولی قلبم گواهه اون تو راهه
تبریک میگم که اومد:)
خوشحالم که اومد و تو را از شره این افکار خلاص کرد وگرنه براش گروون تموم می شد.