هروقت به آینه نگاه میکنم
مرد دگر باشی رو میبینم که گل سر دخترونه ی مسخرش حالم رو به هم میزنه
مرد دگرباشی که شباهت ها و میل های زنانه اش نابودش میکنه اما هرچی باشه یه مرده
مردی که چشماش خیس میشن
انگشتاشو میاره تا اشکاشو پاک کنه اما لاک صورتیش حالشو به هم میزنه
دستاشو از جلوی آینه میاره پایین تا نبینه تو هم دیگه مشت میکنه که یه وقت چشمش به این صورتی نفرت انگیز نیفته
لباش رو گاز میگیره و به خودش محکم میگه
مرد که گریه نمیکنه
هروقت درس 5 دینی پیش دانشگاهی رو میخونم تمام تنم میلرزه...خدایا منو ببخش
منو به خاطر همه ی این توبه هایی که عمرش فقط چند ساعته ببخش