اگه یکی رو واقعا دوست داری...باید کاری کنی که از با تو بودن نهایت لذت رو ببره
باید از خودت
از اعتقاداتت
از غرورت بگذره
تا آدمی بشی که اون ازت بودن باهات لذت ببره.....
دیدمت اما هنوز دلم تنگه
هرچیزی عیر دنگ شو آرامشم رو میگیره...
از زدبازی فقط "فوق العاده" برام قابل تحمله که اون هم چشم هامو تر میکنه
من هنوز بینهایت دل تنگم....
اینایی که میگن وبلاگای روز نوشت وبلاگایی که جای کپی برداری مطالب بقیه خودشون نویسندگی میکنن وبلاگای زیاد و خسته کننده این
همونایین که آهنگای "دلکش" رو با صدای "محمد اصفهانی" میشناسن
شاید هم آهنگ های عماد رام رو با صدای داریوش بشناسن :))))))
من اینجا
بدون هیچی
تو این خفقان
توی این اضطراب
خوشبخت ترین دختر دنیا هستم
من اینجا حسی رو تجربه کردم که هیچ کدوم از آدمایی که اومدن و رفتن
نه اینجا و نه اونحایی که رلفتن
تجربه نکردن
و این یعنی "برد"
"برد" رو من کردم که موندم و ساختم و الان میوه ی شیرین بهشتیش رو به دست میارم.......
چه خاکی میخوره این وبلاگ.....
دلم گرفته از خودم...خودم اسیر غم شدم....شدم غریب قصه ی خودم....
من اینجا....به اندازه ی تمام آدم ها تنها هستم
بی تو....بی کسانی که نشد جای تو را بگیرند...بی هیچ کس...
سخت یعنیبهترین دوستت درد داشته باشه و بهت بگه برو تا خودم با درد خودم بسازم
فاصله ی یه حس خوب با یه حس بد فقط 10 ساعته
جدید ترین عضو رندگی من برادر کوچولومه
برادری که واقعا
همه جوره
دوسش دارم
و میخوام خوشحال باشه ... !
به دلایلـــــــــــــــــــــــــی .... می خوام به وبلاگ نویسی برگردم
پ.ن: وقتی میگه "خواهر گلم" میخوام بال در بیارم:دی
حس میکنم دوره ی طلایی عمرم تموم شده
داداشمو میخوام
دارم بهش معتاد میشم
دوباره....
ای دوباره های فوش فست فودی....
عاطی
اشتباه خودت بوده
همه اش اشتباه خودت بوده
عاطی اگه میخواستی
اگه میخواستی میتونستی اون کا رو بکنی
عاطی خودت نخواستی
عاطی
قیدشو بزن
پاش واستا
عاطی
عاطی درس عبرت واسه مرحله بعدی
کاش بیای و این نوشته هات رو بخونی
تا یادت بمونه
عاطی
هر چی میکشی زیر سر خودته
درس بگیر عاطی
عاطی....
اتفاقات غیر منتظره
دوباره تمام برنامه های زندگیم به هم ریخت....
دوباره عاطی سوم دبیرستانی
گیج و سر به هوا
باورم نمیشه با آدمی رابطه ی احساسی داشتم که الان تو سن 21 سالگی پیج "علی خ...منه ای" رو لایک میکنه....
من شرمنده ی خودم و جامعه هستم :|
چک کردن فیس بوک تو برنامه ی روزانه ی من حتی قبل از دستشویی و جوش آوردن آب هم قرار داره
امروز صبح هم که با یه انرژی دیگه ای خواب پاشدم ....
اسامی آنلاین....
یه کلیک کوچیک , پی ام رو نویشتم
"emshab dg chera nakhabidi !!"
پشتش یه :D
دونقطه دی رو پاک کردم نوشتم :(
:( رو دوباره پاک کردم نوشتم :|
یه ذره فکر کردم
تمام پی ام رو پاک کردم....پنجره بسته شد.....
لبم رو گاز گرفتم,اون بالا یه جا هست میرن سرچ میکننا رفتم توش نوشتم Sanaz
به Hش که رسیدم دوباره کل نوشته رو پاک کردم.....
صفحه ی همیشگی فیس بوک رو نگاه میکنم
به زندگی های شخصی فکر میکنم
به روابط عمیق
به روابط خیلی عمیق
به حسادت
به حسادت نه.....به بهتر بودن.......
زندگی شخصیت....مال خودت :|
.
.
.
.
.
.
.
باید یاد گرفت پذیرفت
باید دوست داشتن ها رو اولویت بندی کرد
باید پذیرفت و به این فکر کرد که طرفتو همونجوری که هست بدون قید و شرط میخوای یا نه.....
.
.
.
.
.
3شنبه باز هم مسائل مهم تری برای صحبت کردن داریم
اجازه بده 3 شنبه من صحبت رو شروع کنم....یه دنیا حرف دارن
اون حرفا هیچ کدوم مهم نبود
انوشه گفت از زندگی لذت ببر
انوشه گفت خوشبختی یعنی آرامش و راضی بودن از زندگیت
آروم بودن چیزیه که من دنبالشم
و همه ی چیزایی که میخوام تو زندگی به دست بیارم بر مینای آروم بودنه
همه چی
کار , درس , محل زندگی , روابط اجتماعی , همراه زندگی همه چیو طوری انتخاب میکنم که من رو به آرامش نزدیک کنه
به همین دلیله که من گاهی شک میکنم
آیا میخوام با تو بمونم یا نه ...آیا میخوام جایی زندگی کنم که تو میخوای بری یا میخوام ایران بمونم .... آیا میخوام درسم رو جدی بخونم یا نه...........
"من اون سمتی میرم که آرامش هست "
الان به ذهنم رسید احتمالا هم به همین دلیله که وقتایی که دعوامون میشه به جای اینکه حرفم رو بزنم ترجیه میدم همه چی تموم شه و دیگه راجع بهش صحبت نکنیم
انوشه میگه نمیشه همه اش رو باهم بخوای
جمله ی کلیشه ای "باید اهدافتو تو زندگی اولویت بندی کنی" وقتی از دهن انوشه میاد بیرون یه حس و حال دیگه میگیره
انوشه گفت
یا پیانو یا درس
اگه میخوای تو پیانوت موفق باشی باید بپذیری این ترم رو با معدل 12 پاس کنی
اگه میخوای معدلت 18 باشه باید بپذیری که تا چند سال دیگه هم همینطور یه چرنی و سوناتین های کوچولو کار کنی
انوشه ازم خواست انتخاب کنم
و من انتخاب کردم که با معدل 12-13 این ترم رو پاس کنم
اوه عشق خوب من...ببخش منو.....ببخش..... :(
شب های گهی تو راهه
شب هایی که باید تنها طی شن
پشت به پیانو میشینم موهامو دور دستم میپیچم
میکنم تو دهنم و با دندونام میکشم
دوباره میپیچم دور انگشتم و دوباره میکشم
یه آهنگو بیشتر از یک میلیون بار گوش میدم
به تاریکی زل میزنم و تو ضربه های پیانوش خفه میشم
ریتمیک با پام به زمین ضربه میزنم(میکوبم)
تاریکی منو ول نمیکنه یا من تاریکیو؟
عوضی دیوونه وار میزنه...............
من هم دیوونم
یه دیوونه ی ساکت
که منتظر یه صدای نا هنجار و اضافس